این لحظات...
شنبه, ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۱۲ ب.ظ
داغ بودم و متوجه اصل قضیه نشده بودم...
تازه متوجه شده ام چه بلایی بر سرم آورده اند...
دست و پایم را بسته اند و اسیرم کرده اند در قفسی به نام "امتحانات"...
می خواهند نباشم در حماسه سازی، حماسه سازی برای کشورم...
آنگونه که "رهبرم" فرمان داده...
اما من، عزمم جزم است، حماسه خواهم آفرید...
تبیین خواهم کرد و روشنگری...
تا نگوید بار دیگر امامم،
" این عمار..."
۹۲/۰۲/۲۱
می خواستند اسیر قفس امتحاناتت باشی ، رهبرت آزادت کرد با شاه کلید حماسه سیاسی