د مثل دانشجو

اینجا تماشاخانه "دانشی" است که آن را در هیچ دانشگاهی نیافتیم...

د مثل دانشجو

اینجا تماشاخانه "دانشی" است که آن را در هیچ دانشگاهی نیافتیم...

پیام های کوتاه
  • ۱۵ مرداد ۹۲ , ۰۰:۰۴
    گذر!
طبقه بندی موضوعی

۱۷ مطلب با موضوع «دیانت و سیاست» ثبت شده است

برنامه ی روز شنبه ی ماه عسل روایت یک زن بود از زندگی اش

زنی اهل آلمان شرقی که از زندگی اش در یک نظام کمونیستی می گوید،از فضای حاکم می گوید،فضایی بدون رنگ، که رنگ ها در توسی و خاکستری و مشکی خلاصه میشد،جایی که حتی از میوه های رنگی و گلها خبری نبود،از اینکه به عنوان یک زن کار کردن یا نکردن را نمی توانست انتخاب کند،ناگزیر بود به اشتغال

از اینکه در آن نظام فقط آموخته بود انسان دارای یک بعد است،بعد جسمانی،که پس از مرگ نابود میشود

از آنجای زندگی اش می گوید که این فکر نابود شدن باعث بیماری اش می شود،بیماری ای که حتی نمی داند چیست و نمی تواند توصیفش کند

از اینکه حتی به آنها نمی گویند که روانشناس وجود دارد، چون روح را انکار می کردند

از اینکه به صورت اتفاقی با یک روانشناس برخورد می کند، روانشناسی که میگوید باید زندگی ات تغییر کند،اما چه تغییری؟

از این می گوید که پس از شکستن دیوار برلین و سفر به آلمان غربی،پس از دیدن رنگ های فراوان ومیوه ها وگلهای رنگی و خانه های رنگی حس می کند این همان تغییر است

حسی که بعد از مدت کوتاهی زندگی در آنجا فراموش می شود و او باز هم می فهمد که خلاء زندگی اش از بین نرفته

از آشنایی اش با یک مرد ایرانی می گوید، اینکه به خاطر تفاوت او با بقیه با او ازدواج می کند

می گوید نمی دانستم این تفاوت چیست؟ولی زیبایی اش را درک می کردم

بعدها با مطالعه ی آثار شهید مطهری متوجه می شود که در نظام های کمونیستی کلماتی مثل عشق،محبت و... که با روح رابطه دارند را از آنها گرفته اند

اینجاست که متوجه می شود این تفاوت، محبتی است که در آن مرد وجود دارد

از اولین سفرش به ایران می گوید، از اینکه به او گفته شده بود باید حجاب کند،لباسی بلند و گشاد با یک روسری که تمام مو باید زیر آن پنهان باشد

می گوید این لباس حس عجیبی برایم نداشت،خیلی با آن راحت بودم!

در هواپیما از دیدن محبت بی دلیل ایرانی ها تعجب می کند، اینکه چرا با اینکه مرا نمی شناسند به من محبت می کنند؟

می گوید الان فهمیده ام محبت تحمل می خواهد،هرکسی تحمل محبت را ندارد، از اشک ریختن های فراوان خود بعد از هر محبت کوچک می گوید

صدای قرآن را اولین بار در هواپیمای جمهوری اسلامی ایران می شنود،از آرامشش می گوید،آرامشی که حتی نمی دانسته به خاطر صدای قرآن است

 از اولین نمازش می گوید،می گوید:چادر نماز سر کردم،بعد از نماز خواندن حس کردم این "من"ی که الان وجود دارد با "من" قبل فرق میکند، از اینکه این "من" جدید را دوست داشت

می گوید پس از بازگشت به آلمان به مسجد می رفتم، لحظه ی ورود به مسجد حجاب می کردم و پس از بیرون آمدن حجابم را بر می داشتم،می گوید بعد از چند بار که این اتفاق افتاد حس می کردم به خدا دروغ می گویم،از اینجا بوده که تصمیم می گیرد برای همیشه باحجاب باشد

برای آنکه فلسفه ی حجاب را بداند نزد یک شیعه میرود، او برایش آیه ی حجاب می خواند،در تفسیر حجاب به جهاد میرسد

جهاد را برایش معنا می کنند، می گوید اینجا بود که فهمیدم که این پارچه ی بر سر من تنها یک پارچه نیست یک مسئولیت است

دخترش هم از انتخابش حرف می زند،از حجابش،از تنها خواسته اس از امام رئوف

مجری از امیر مؤمنان سؤال می کند: پسر از مظلومیت علی می گوید،مظلومیتی که باعث ایجاد بغضی در گلویش است،بغضی که اورا ترغیب می کند به مداحی کردن...

مادر بعد از شنیدن نام علی از مظلومیت شیعیان در جهان می گوید

در آخر هم گوشزد می کند نعمت ایرانی ها را به آنها، این نعمت را سفره ی اهل بیت می داند...

از این که تا روی این سفره ننشینی برکاتش را درک نمی کنی!



پ.ن: درد عشقی کشیده ام که مپرس....


۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۴۰
مژگان لرد

 

آقا سعید ما، انصافا که احساس تکلیف کرده بود. اصلا از آن جنس آدم هاست که وقتی چیزی را در راه خدا از دست می دهند، کلی چیز دیگر بدست می آورند. مثلا پایش را می دهد در کربلای 5 و باری می آید روی دوشش که حتی حاضر است برای حمل آن بار، یک عمر زمین بخورد...

آقا سعید ما آمده بود تا عرصه انتخابات 92، حماسی شود. پیامک می آمد برایمان که برخی آمدند که او رای بیاورد و برخی نیز صرفا برای اینکه او را نیاورد، بماند که چه تعدادی شان در دل قربة الی الله هم گفته بودند...

آقا سعید ما آمد تا عرصه 92، برخلاف عرصه 88 که امام سید علی در فریاد "این عمار"ش می فرمود: "شناخت عرصه دشوار است، شناخت دوست و دشمن دشوار است"، شفاف و روشن شود. من که نه جنگ را دیده ام و نه انقلاب را، خوب بشناسم آدم ها را که کدامشان انقلابی اند و کدامشان.......

آقا سعید آمد تا آنها که دلشان خون است از خودی ها، دل خون تر شوند از این "کم بودن" و اینکه همین دلٍ خون، قوی ترشان کند برای حرکت.

اصلا بعضی آدم ها، همواره از سختی های زندگی درس میگیرند و هرچه کم باشند و اقلیت، مصمم تر می شوند بر ادامه پیمودن مسیر...

آقاسعید آمد و حرف تردید را زد، حرف تردید یعنی ریزش ها و رویش ها. یعنی آنها که رفتی بودند و الکی مانده بودند، حجت رفتنشان بر ما تمام شود . آنها که همیشه حرف ماندن میزدند، چند مرده حلاج اند و ...

آقا سعید، مرا هم بیدار کرد...

 

۰ نظر ۰۷ تیر ۹۲ ، ۲۳:۳۸
مژگان لرد


امتحانات و انتخابات و طرح ولایت و ... همه دست به دست هم دادند که مدتی نباشیم. روزها خیلی سخت و البته خیلی شیرین سپری شد. هم اکنون آقای روحانی رییس جمهور مردمی شده که به تعبیر امام سید علی، 180 درجه مخالف با برنامه ریزی های دشمن اقدام کردند.

میگویم:دشمن ما چقدر احمق است که صرفا با حضور حداکثری می توانیم مشتی بکوبیم در دهانش، بی آنکه توضیح دهیم بخش هایی از این حضور را حتی قدرت و ثروت فرآهم آوردند...

خلاصه اینکه فضا آرام شده و مردم دلخوش به انتخابشان که قیمت ها شکسته شود، تحریم ها برداشته...

اما "پس فردا"ی انتخابات که در خیابان های شهرم قدم میزم به مقصد دانشگاه و البته بسیج دانشجویی، در چهره هاشان هیچ تغییری نمی دیدم!

همان مردم،

 همان چهره های نقاشی شده همیشگی که می زند تو ذوق آدم!

 همان عجله ها برای رسیدن به محل کار!

حتی گداها هم سر جای همیشگی شان بودند...

گویا برخی از مردم حتی به گزینه ای که رای دادندش، فکر هم نکرده بودند...

اما هر چه شود، چه آنها برنده شوند و چه آنهای دیگر، مهم این است که ما نیامده بودیم برای برنده شدن...

همین ها هم که اتفاق افتاده، همه اش باز برنده شدن ماست.

۰ نظر ۰۷ تیر ۹۲ ، ۲۲:۵۳
مژگان لرد

با رونق گرفتن مذاکرات 5+1(6)، رسانه های غربی تا تنوانستند روی پوشش خبری این مذاکرات مانور دادند و بلاخاره در این میان چنگی هم انداختند برای تخریب مرد ایرانی شماره یک این مذاکرات...

اما نتیجه اش...

در بین طرفداران دکتر جلیلی، همه نوع آدم را می بینیم، دوستان ماهواره بین و حتی سبزی های انتخابات 88

نشد، نمی شود، نخواهد شد،

"و مکروا مکرالله ولله خیر الماکرین"

۲ نظر ۱۴ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۴۹
مژگان لرد

نشسته بودیم در منزل یکی از اقوام و بدلیل شناخت دقیق اقوام از خط فکری بنده، یکدفعه صدایمان زدند که بدو و بیا، برنامه اجنبی ها آغاز شده، "شبکه من و تو، اتاق خبر"...

جای همه دوستانی که بخاطر تعهد به شرع مقدس، پایبندی به نظام جمهوری اسلامی و تمام آرمانهای آن قادر به استفاده از این وسیله نیستند، خالی.......

یک تعداد افرادی که به سادگی می توان متوجه پایین بودن سطح اطلاعاتشان شد و فقط  مشق های مکتوبی که به آنها ارائه شده را تکرار می کنند، دور هم نشسته بودن و رابراه تحلیل های آبکی ارائه می دادند.

یکی از مهم ترین مسائلی که دست نوشته های بالاسری هاشان را در مورد آن می خواندند، بیانات امروز اماممان بود و البته پخش مستند های کاندیدا.

خوب است آدم از چندین منبع خبرها را پیگیری کرده باشد تا راست و دروغ خبرهایشان را به خوبی درک کند...

ادامه دارد...

۱ نظر ۱۴ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۲۰
مژگان لرد


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن: دیشب خواب دیدیم در جمع دوستانم هستم و همگی اونها میگن که اهل کوفه هستن. من در بین اونها به تنهایی فریاد زدم، من اهل نجف هستم...

"آثار یاد علی این است که تو را به شهرش دعوت می کند"

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۸
مژگان لرد

از مسئولین شبکه آی فیلم بسیار سپاسگذاریم،

 جهت پخش سریالی که هویتمان را در آن می یابیم." هویت شیعه بودنمان را".

آخرین باری که سریال امام علی از سیما پخش شده بود، ما یا عقلمان قد نمی داد و یا طفل بودیم.                    

اما اکنون می نشینیم، سریال می بینیم

(حتی اگر صبح زود امتحان معادلات دیفرانسیل داشته باشیم هم، می نشینیم و می بینیم)،

نهج البلاغه می خوانیم تا،

 از کلام زیبای مولا جانمان، راه را، حق و باطل را، سره و ناسره را خوب تشخیص دهیم...

الهی شکر که کم کم عقلمان هم دارد قد می دهد...

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پ.ن: دتصویر جناب مالک اشتر و جناب عمار در این حال و هوای حماسه سازی سیاسی، خالی از لطف نیست...

 

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۳۳
مژگان لرد

آقایان محترم کاندیداها حواسشان باشد!!

ما تنها یک پیر و یک امام داریم...

رئیس جمهور تنها یک مدیر اجرایی است نه یک نظریه پرداز!


.........................................................................................

رهبر ما خودش بهتر می دونه مذاکره بله یا خیر...

شما خیلی هنر داری برنامه ای رو کن که بتونی "بدون پشتوانه دشمن" کشور رو از به قول خودتون بحران دربیاری!

۱ نظر ۳۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۳۷
مژگان لرد
خدایا...
بعضی ها عمری با پراید زندگی می کنند و بعضی ها هم صرفا با آن عکس یادگاری می گیرند!



------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
در جستجوی پراید معروف آقای جلیلی بودم که ناگهان به ای عکس برخوردم، البته با این عنوان
"عکس یادگاری هاشمی رفسنجانی با پراید!"
۲ نظر ۲۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۹:۵۳
مژگان لرد
فکر می کنند حافظه ملت کوتاه مدت است..
ادعا می کنند،بی آنکه به دفتر مشق های سیاه و خط خورده ی خود توجهی کنند...
اصلا از دیدن حال بد مردم خوشحالند، چرا که اینها درست از آب درآمدن پیش بینی هاشان است...
دیگر دغدغه شان به اوج رساندن پرچم انقلاب نیست، خون دل خوراندن به علمدار انقلاب است...
.
.
.
ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم...

۴ نظر ۲۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۳۶
مژگان لرد